اميرحسين آريانپور؛ استاد اميد و روشنگري‌!

اصغر نصرتي

"روز ما فرداست، فردا روشن است

شام تيره صبح را آبستن است"

اميرحسين آريانپور روز نهم مرداد 1380 در سن77 سالگي در زادگاه خويش، تهران، در گذشت. امروزه هر ايراني كه به نحوي با عرصه‌ي پژوهش، هنر و آموزش آشنايي و يا سروكاري داشته باشد، نام اميرحسين آريانپور را مي‌شناسد. شيوه‌ي تدريس وي سال‌ها زبانزد محيط آموزشي ايران بود. در كلاس‌هاي او نه‌تنها دانشجويان خودش شركت مي‌كردند بلكه مشتاقان بسياري نيز بودند كه از تدريس شيوا و دلنشين او بهره مي‌جستند. كمتر كسي در ايران توانست در مقام تدريس به محبوبيت و مقبوليت وي برسد. گرچه تعداد كتاب‌هاي آريانپور كمتر از شمار انگشتان است، اما اهميت تك‌تك آن‌ها، به ويژه در آن دوره، بر هيچ‌كتاب‌خواني پوشيده نيست. منزه‌گرايي در گفتار و نوشتار از يك‌سو بر شهرت وي افزود و از سوي ديگر دردسرهاي بسيار برايش پيش آورد. با همه‌ي فشارهاي مختلفي كه هر دو نظامِ شاهنشاهي و مذهبي بر او روا مي‌داشتند، به‌سان بزرگان خاندانش هرگز تسليم نشد و مانند پدربزرگش ياغي ماند. از اين رو بارها از دانشكده‌هاي مختلف اخراجش كردند يا از دانشكده‌يي به دانشكده‌ي ديگرش فرستادندش و عاقبت به دانشكده‌ي الاهيات تبعيدش كردند تا شايد اين «كهنه كمونيست» در جَو شديد آن دانشكده و تحريكات و شكنجه‌هاي روحي وقتِ و بي‌وقتِ امثال مفتح و برخي طلبه‌ها از مشغله‌هاي فكري و بياني خويش دست بردارد! اما آنجا هم چنين نشد و باز آريانپور در ميان دانشجويان درخشيد. همين محبوبيت بود كه وي را بعد از انقلاب نيز دچار دشواري‌هاي بيشتري ساخت. بعد از انقلاب نه تنها او را مانند بسياري خانه‌نشين كردند، بلكه زندگيِ عادي وي را نيز با فشار و آزار دايمي، مختل ساختند. مرتضي مطهري يكي از شاكيان شخصي (!) وي بود. چرا كه او را بذرافشان اصلي انديشه‌هاي چپ در ايران مي‌دانست!

 

در پي امضاي متنِ معروف «ما نويسنده هستيم» او را بارها و بارها تحت فشار گذاشتند تا امضاي خود را پس بگيرد و او نيز بيش از اين تحمل فشار امثال سعيد امامي‌هاي زنده و مرده را نياورد و پس گرفت.

باري امروز آريانپور در نزد ما، به قول خودش نزد زنده‌ترين زندگان - هنرمندان - نيست. اما يادگار معنوي او در نزد ماست. تاثير فكري وي در پرورش يك نسل پژوهشگر و متعهد هنوز باقيست. بذري را كه وي در امر پژوهش و شيوه‌ي آن در چندين درسنامه تهيه ديد، امروز اساس و شيوه‌ي كار بسياري گشته و بر آن اساس كتاب‌هاي بسياري به جامعه تقديم شده ‌است. شهرت و تاثير آريانپور از بدِ روزگار يا وجود "عدو" و يا نبودن دانش كافي در جامعه‌ي ايران نيست؛ آنگونه كه رضا براهني در مقاله‌ي مفصلِ خويش در شهروند مي‌نويسد. چرا كه كساني ديگر نيز در همين دوره زيستند، اما چنين نكردند و چنين نشدند. آريانپور انساني ياغي، پژوهشگر و آينده‌نگر بود. نقش او و تاثير او بر جامعه‌ي روشنفكري ما، مثبت و انكارناپذير است.

آريانپور همواره يكي از علاقمندان و ياوران هنر تآتر ايراني بوده است. در سال 1358 به دعوت يونسكو در تشكيل مجدد «مركز ملي تآتر» شركت جست و چندي نيز در آن فعاليت داشت. در همين دوران بود كه پيام‌ملي روز جهاني تآتر را در سال 1360 عهده‌دار شد و اين پيام را به همين مناسبت در تالار رودكي براي حضار قرائت كرد.

يكي ديگر از يادگارهاي وي براي تآترپيشگان ترجمه‌ي «دشمن مردم» اثر هنريك ايبسن بود. در پي آن دست به نوشتن مقالاتي در باره‌ي اين نويسنده‌زد كه از نخستين كاوش‌هاي جدي در زمينه‌ي جامعه‌شناسي هنر به شمار مي‌آيد. وقتي قرار شد كه نمايشنامه‌ي دشمن مردم توسط «انجمن تآتر ايران» به روي صحنه رود، آريانپور به خواهش انجمن، تمامي نوشته‌ي يادشده را در اختيار انجمن قرار داد تا بعدها از آن كتابي با عنوان «ايبسن آشوبگراي» شكل گيرد. خود وي در مقدمه‌ي كتاب چنين توضيح مي‌دهد:

"«انجمن تآتر ايران‌» كه به سرپرستي آقاي ناصر رحماني‌نژاد و با پاي‌مردي آقاي سعيد سلطانپور، يارانه در ترويج تآتر واقع‌گراي مردم‌پرور مي‌كوشد، بر آن شده است كه نمايشنامه‌ي دشمن مردم را به مردم عرضه كند.

به خواهش «انجمن تآتر ايران»، نوشته‌ي ناچيزي كه به سال 1334 در باره‌ي شخصيت و آثار ايبسن فراهم آمد و بخش‌هايي از آن در شماره‌هاي سال اول مجله‌ي صدف و مقدمه‌ي دشمن مردم انتشار يافتند، در اختيار انجمن قرار مي‌گيرد.

در اين روزگار كه پريشان‌انديشي براي خود بازاري دارد، شايد بررسي سير و سلوك و شور اجتماعي هنرمند توانايي كه از بد حادثه، در مغاك آشوب‌گرايي فرو افتاد، براي هنرآفرينان و هنرپذيران ما نكته‌آموز و عبرت‌انگيز باشد.»

در پي اين تصميم بود كه كتاب «ايبسن آشوبگراي» آريانپور شكل گرفت. كتابي كه تا آن دوره در نوع خود نمونه‌ي بي‌مانندي از يك كار تحقيقي در زمينه‌ي جامعه‌شناسي هنر محسوب مي‌شد.

علاوه بر محبوبيت در تدريس، آريانپور را سه كتاب معروفش به شهرت رساندند: «زمينه‌ي جامعه‌شناسي»، «در آستانه‌رستاخيز» و «اجمالي از جامعه شناسي هنر».

علاوه بر تدريس و نوشتن چندين كتاب، بخش ديگر شهرت آريانپور مديون تلاش وي در معادل‌گذاري‌و ‌وضع اصطلاحات فارسي است. او در كتاب‌هاي خود كوشش مي‌كرد تا براي اصطلاحات و واژه‌هاي بيگانه برابري فارسي بيابد. گرچه او در اين راه تنها نبوده است، اما يكي از پيشكسوتان اين راه محسوب مي‌شود. اين تلاش وي كه با كتاب‌«در آستانه‌ي رستاخيز» آغاز شده بود، توانست در كتاب‌هايي چون «زمينه‌ي جامعه‌شناسي» و «سير فلسفه در ايران» گسترش يابد.

از اميرحسين آريانپور علاوه بر كتاب‌هاي نام‌برده، مقالات و مصاحبه‌هاي فراواني در مطبوعات كشور چاپ شده كه بخشي از آن‌ها در زمينه‌هاي تحقيق و روش‌شناسي و برنامه‌ريزي آموزشي از اهميت فراواني برخوردارند.

جامعه‌ي فرهنگي و علمي ايران مردي پژوهنده، متعهد و انساني والا و تلاشگر را از دست داد. اميرحسين آريانپور انساني بود كه تا واپسين دم زندگيِ خويش چشم به آينده‌يي بهتر داشت.

آفتاب زندگي پاينده باد

چشم ما بر طلعت آينده باد.

آريانپور در دوران سياه هر دو رژيم، استاد اميد و روشنگري بود، يادش گرامي باد!

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

كتابشناسي اميرحسين آريانپور

(به عنوان نويسنده يا مترجم)

1) فرويديسم با اشاراتي‌به ادبيات و عرفان؛

ابن سينا، تهران، 1329.

2) در آستانه‌ي رستاخيز؛ ناوك، ؟، 1330.

3) دشمن مردم؛ هنريك ايبسن، انديشه،

تهران، 1338.

4) پژوهش (بخشي از «آئين پژوهش»)؛

اميركبير، تهران، 1334

5) زمينه‌ي جامعه‌شناسي؛ اميركبير، تهران، 1344.

6) سير فلسفه در ايران؛ محمد اقبال لاهوري،

اميركبير، تهران، 1347.

7) ايبسن آشوبگراي؛ انجمن تآتر ايران، تهران،

1348.

8) اجمالي از جامعه‌شناسي هنر؛

انجمن كتاب دانشجويان، تهران، 1354.

9) دو منطق؛ احياء، تبريز، 1357.

| (نظر دهيد)

در مورد اين مطلب نظر دهيد

آرشيو