091#مقاله ها و مقوله ها



نويسنده:جورج تابوري

برگردان: محمدعلي بهبودي

با توجه به اينكه در مقاله‌ي "جورج تابوري افسانه‌سراي تآتر, در همين شماره , به طور مبسوط در باره زندگي و آثار تابوري نوشته‌ايم, مناسب دانستيم كه معرفي كوتاه‌اي را كه در ابتداي اين مقاله آمده بود, حذف كنيم.

(كتاب نمايش)

مطلب راجع به تآتر خيلي فراوان است ولي من تعداد محدودي كتاب راجع به هنر بازيگري ميشناسم كه ميتوانند راهنماي هنرپيشگان باشند. اين تعداد محدود با سرچشمه گرفتن ازيك احساس دروني نگاشته شده‌اند. يكي از آنهاـ لطفا بازي نكنيدـ نام دارد.

بازيگري وراي هر گونه دراماتوگي و ايدئو‌لوژي زيباشناسانه, پيشه‌اي‌ست خود مختار كه هسته‌ي اصلي تآتر را تشكيل ميدهد. اجراي يك نمايشنامه بدون هنرپيشه غير قابل تصور است, ولي بازيگري بدون نمايشنامه ممكن است. تنها هنرپيشه است كه ميداند چه بايد بكند در حالي كه مشغول انجام آنچه كه بايد بكند, است. تعداد هنرپيشگاني كه ميخواهند و يا توانايي آن را دارند كه مراحل خلاقيت را تشريح كنند بسيار نادرند. ركن بازيگري عمل كردن بر اساس متُد خاصي است. فاصله‌ي مابين فكركردن و عمل كردن- همانگونه كه هاملت Hamlet به درستي ميدانست- بسيار قابل توجه است. از عهده‌ي كدام كتاب راجع به سكس برميآيد كه از ما معشوق ايده‌آل تربيت كند؟ به گفته‌ي توماس من Thomas Mann خيلي‌ها ميتوانند ايده‌ي خوب داشته باشند, ولي يك ايده را نميتوان بازي كرد و به گفته‌ي پيتر بروك2 Peter Brock فقط كساني ميتوانند يك ايده را بازي كنند كه خود داراي آن ايده باشند. اما مشكل ما در آنجا نهفته است كه فرق فاحشي بين كلمه انگليسي -توآكت To Act -‌(عمل كردن) و كلمه‌ي آلماني شاوشپيل Schauspiel به معناي بازي در آوردن وجود دارد. اين تفاوت تنها تفاوت لغوي و زباني نيست, كه تبلور آن بطور خيلي زيبا در تمثيل آلماني جمله‌ي " تآتر در نياور" پيداست. در حالي كه كلمه‌ي انگليسي - اَكتينگ Acting اين مفهوم را ندارد.

 

| (نظر دهيد)

خليل موحد‌‌ديلمقاني

بخش نخست

تآتر نوپاي ايران كه گروهي به آن "تآتر به شيوه فرنگي" نام داده‌اند, زائيده‌ي دوران روشنگري ايران است, دوراني كه پس از شكست ايرانيان از روس‌ها (ميلادي 1813 و 1228هـ. ق.) آغاز ميشود. دوراني كه همراه است با تحول فكري انديشمندان ايراني. انديشمنداني كه تحت تاثير افكار آزاديخواهي روشنفكران اروپايي در پي زير‌و ‌رو كردن روابط اجتماعي و سياسي و اقتصادي بودند.

موضوع مورد بحث ما, برخورد اين تآتر نوپا با قدرت يا حكومت مركزي است و محدوده زماني آن از آغاز حكومت مشروطه تا 1320 شمسي يا پايان حكومت رضا شاه پهلوي است.

| (نظر دهيد)

اصغر نصرتی

 

از ميان نخستين تلاش‌ورزان تماشاخانه‌ي ‌تهران كه با نام و كوشش علي نصر پا و شكل گرفت, بيش از همه نام علي‌اصغر گرمسيري به چشم ميخورد. گرمسيري آخرين بازمانده‌‌ي نسلِ نخستِ تآترِ معاصرِ ايران بود كه با ما وداع گفت.

در ميان كساني كه از دوره علي نصر و نوشين كار تآتر را شروع كرده‌اند, نوعي شيفتگي به چشم ميخورد كه شايد امروز بسياري حسرت آن را به دل دارند. كسي هنوز نتوانسته اين نكته ظريف را درك و كشف كند كه اينان چگونه و در چه محيط تربيتي رشد كردند كه اينگونه شيفته و عاشق‌پيشه به تآتر نگريستند و برايش زندگي كردند! گرمسيري يكي از اين عاشق‌پيشه‌گان بود. يكي از سختكوشان كه راه ناهموار تآتر ايران را براي بسياري هموار كرد و خود با دلي‌شكسته ترك صحنه و زندگي.

| (نظر دهيد)

ركن‌الدين خسروي

(2)

ماهيت تجربه‌ي بازيگر در روي صحنه

تاتر عصر علم، قادر است منطق جدلي را به سرچشمه‌ا‌ي از لذت تبديل كند. لذت‌هايي كه هنر زيستن را در ما تقويت و نشاط زيستن را در ما تشديد كند. همه‌ي هنرها كمر به خدمت بزرگترين هنر ممكن بسته‌اند: هنر زيستن. (برتولت برشت )

 

تا مدت زماني طولاني، مسئله تجربه‌ي روي صحنه، به اين دليل كه نظريه‌پردازان، آن را از نقطه نظرهاي منطق ظاهري و قراردادي تحليل ميكردند، لاينحل مانده بود. در حالي كه اين مشكل، نياز به راه حلي منطقي‌ـ‌‌جدلي داشت.

سئوال به گونه‌ي زير مطرح ميشد:آيا لازم است كه عواطف بازيگر در اثناي اجرا، به غليان بيايد يا نه؟

| (نظر دهيد)

نصرت شاد

برشت شما كُتهاي چرمي ميپوشيد، سيگار گران هاوانا ميكشيد، ميخواست پزشك شود، شماره پس‌اندازي در بانكهاي سويس داشت، علاقه به كلكسيون و جمع‌آوري ماشينهاي مدل قديمي داشت، عاشق زنان هنرمند و روشنفكر بود، مخالفتي با رفيق استالين نداشت، با رفيق خروشچف چاي مينوشيد، يك خانه‌ي ييلاقي، لب درياچه، در حومه‌ي برلين داشت، اجازه‌ي سفر به كشورهاي پيمان ناتو داشت، پول اقامت در هتلها را به راحتي ميپرداخت، ويسكي مينوشيد، بعضي از نمايشهايش را با كمك معشوقه‌هايش نوشت، از برادر بزرگتر، يعني كشور شوراها، جايزه گرفت، در شهري در حوالي مونيخ به دنيا آمد، جايي كه اردوگاه اجباري قربانيان هيتلري بود، در بزرگترين تآتر شهر اجازه‌ي اشتغال يافت، حزبي بود، اشعار ايديولوژيك مينوشت، در جواني، در سن 58 سالگي، همچون ساعدي، و نه مثل بزرگ علوي، در سن 90 سالگي، جان به جان آفرين داد، از طريق سازمان امنيت كشورش شكنجه نشد، از دست نازيها به آمريكا پناه برد، نه به كشور كارگران و دهقانان، يعني كشور شوراها!

تمام اين حرفها و ادعاها را اكنون، بعد از پايان جنگ سرد، بعضي از منتقدان ادبي آمريكايي، در كتابهاي جديد قطورشان مينويسند، و در كشور " شاعران و متفكران" اينگونه آثار ترجمه شده را بصورت كتاب پرفروش سال، در وسايل ارتباط جمعي، شب و روز تبليغ ميكنند.

 

| (نظر دهيد)

آرشيو