جورج تابوري افسانه‌سراي تآتر

اصغر نصرتي

 

آشنايي با چهره‌ها

 

  Tabori-web.jpgتابوری هشتادمين سال تولدش را وقتي جشن گرفت كه مشغول ساختن فيلم مادر دلاور بود. حتي مراسم را هم طوري ترتيب داده بودند كه بخشي از فيلم شد. اكنون كه تابوري مردي هشتاد و هفت ساله است, به قول مارتا آندراس Marta Andras آشنا و دوست قديمي خانواده تابوري, چندان تفاوتي در چهره نكرده است. تابوري تقريبن چهل سال است كه به همين شكل باقي مانده است. اگر گذشت زمان در چهره‌ي او تغييري چنداني ايجاد نكرده, اما وي را يكي از دنيا ديده‌ترين و با تجربه‌ترين هنرمندان جهان ساخته‌است. تابوري در طول عمر خويش به بسياري از مناطق و كشورهاي جهان سفر كرده و يا در آنجا براي مدتي اقامت گزيده‌و زندگي عجيب و پرفراز و نشيبي را پشت سر گذاشته است كه هر يك داستاني به شمار ميروند, و واگويي هنري همين داستانهاست كه از او يك افسانه‌سراي به تمام معنا ساخته است.

جورج تابوري از نادر كساني است كه در سه عرصه‌ي نويسندگي, كارگرداني و شكل‌گيري و سرپرستي دو گروه منسجم تآتري سبكي براي ارايه و حرفي براي گفتن دارد. در اين نوشته سعي ميشود تا نظري گذرا به اين سه عرصه‌ها و همچنين زندگي شخصي او بيفكنيم.

جورج تابوري رمان‌نويس, فيلمنامه‌نويس, نمايشنامه نويس و كارگردان تآتر, در 24 ماه مه 1914 در بوداپست پايتخت مجارستان به دنيا آمد. پدرش, ُكـرنِليوس Cornelius, خبرنگار معروفي بود و مادرش الزا Elsa خانه‌دار. هجده ساله بود كه دوره هتل‌داري را آغاز كرد و 1932 در جستجوي كار و ادامه تحصيل ابتدا راهي برلين و سپس شهر درسدن Dresden شد. در سال 1935 كه اوضاع آلمان دچار دگرگونيهايي شده بود, اما نازيها هنوز به طور جدي قوت نگرفته بودند, تابوري آلمان را ترك كرد. مدتي در بوداپست بسر برد ولي هنوز يكسال از ماندگاريش در آنجا نگذشته بود كه به عنوان خبرنگار اعزامي از سوي شبكه خبري مجاري و سويسي راهي تركيه, بلغارستان و اورشليم شد و همزمان براي شبكه خبري بي‌بي‌سي نيز در بخش جمع‌آوري و طبقه بندي خبرها مشغول شد. سال 1943 در اوج جنگ جهاني دوم از اورشليم به لندن برگشت و نخستين رمانش Benath the Stone را به چاپ رساند و به نخستين ازدواج دست زد. از فرصت اشتغال در شبكه خبري بي‌بي‌سي سود جست و تقاضاي شهروندي انگلستان را كرد و با پاسپورت انگليسي, خود را آماده سفر به آمريكا كرد.

وقتي جهانِ خسته از جنگ, نفس براي صلح تازه ميكرد, تابوري دومين رمانش را در سال 1946 با عنوان Companions of the Left Hand (ياران دست چپ) به نام خويش ثبت كرد. و يكسال بعد با نوشتن سومين رمانش, Orginal Sin (گناه اصيل/نخستين), جاي خود را در ميان رمان نويسهاي انگليسي باز كرد و براي آنكه در عرصه فليمنامه‌نويسي هم تبع‌آزمايي كند و از تجمع نويسندگان بزرگ آلماني زبان نيز غافل نباشد, راهي آمريكا شد. اين سفر و اقامت براي تابوري ارزشمند و تاريخي بود. در آمريكا در كنار بسياري از مشاهير هنري جهان همچون فلوبرت, مالرو, برشت, چاپلين, گاربوو, لافتون, فيرتل, واگنر, مان و برگ به سرنوشت و شخصيت خود شكل داد و در شكلگيري بخشي از ادبيات نمايشي و تآتر صحنه‌اي اروپا موثر واقع شد.

وقتي دستيار برشت در اجراي گاليله بود, ديالكتيك فكري و كاري را آموخت و همانطور كه نكته‌سنجي‌ها را در دوستي با چاپلين اندوخت. اينها سرمايه او در نوشتن نمايشنامه‌هايي شد كه از يك سو طنز خفته و از يك سوي ديگر ديالكتيكي را را به همراه داشت.

وسوسه‌ي موفقيت و تبع‌آزمايي دمي او را راحت نميگذاشت. اين بود كه نخستين فيلمنامه را بر اساس رمان كوه جادو اثر توماس مان تنظيم كرد ولي كسي آن را جدي نگرفت.

جريان مك‌كارتيسم شرايط سخت و دلمرده‌اي براي هنرمندان به همراه داشت و به قول شاعر "روزهاي سرد" و "روزهاي درد" از راه ميرسيد. حالا ميبايستي يكنفر از مقاومت مينشست و يك نفر از فشار مك‌كارتيسم ميشكست. درخت تناور هنرمنداني كه تابوري در كنارشان بود شاخه‌شاخه شد. شماري ترك آمريكا كردند و برخي مانند اليا كازان با نزديكي به مك‌كارتيسم به دوستي‌ها صدمه زدند.

دلهره‌اي كه مك‌كارتيسم به پا كرده بود قرار را از تابوري ربوده بود و او نيز ديگر در آمريكا قرار نداشت و مدام در كشورهايي چون انگليس, فرانسه بسر ميبرد و گاهي هم به آمريكا ميرفت. در اين سفرها بود گاهي براي آلفرد هيچكاك فيلمنامه نوشت و گاه با جوزف لوزي و آنتوني آسكويت همكاري ميكرد.

اليا كازان نخستين نمايشتامه‌ي تابوري پرواز به مصر Flight into Egypt را در سال 1952 در نيويورك به روي صحنه بود. شهرت كازان نام تابوري را هم به دهانها انداخت و تابوري تشويق شد كه دومين نمايشنامه‌ي خود The Emperor´s Clothes را يكسال بعد بنويسد. نمايشنامه در همان سال و باز در همان نيويورك به روي صحنه رفت.

در پي اجراي اين نمايشنامه بود كه تابوري براي دومين بار ازدواج كرد. ويوسا ليندفورس Viveca Lindfors هنرپيشه‌ي زيبا روي, همسر جديد تابوري شد و سالها نيرو بخش روحي و فكري تابوري گردد. همه چيز به خوبي پيش ميرفت تا اينكه تابوري در سال 1958 بر حسب تصادف هوس كرد كارگردان شود. اما وقتي دروازه‌ي شانس كارگرداني به روي تابوري باز شد, بخت زندگي مشترك با "ويوسا" از وي روگرداند!

تابوري درپي نخستين تجربه‌ي كارگرداني بر روي نمايشنامه‌هاي دوشيزه ژولي و قويتر Miss Julie/The Stronger اثر استريندبرگ, اقدام به دومين تجربه‌ي كارگرداني خود كرد. اين نمايش كه بيشتر يك روخواني صحنه‌اي بود و با نام برشت براي برشت به روي صحنه رفت, تركيبي از چندين شعر برشت بود كه برخي از آنها برگرفته از نمايشنامه‌هاي وي بودند. اين نمايش توجه اهل فن را به تابوري جلب كرد و نام تابوري در تآتر نيويورك, يكروزه ره چند ساله را پيمود.

1963 تابوري با روي صحنه بردن تاجر ونيزي از شكسپير به عنوان كارگردان حرف براي گفتن داشت. و با اجراي ننه دلاور و فرزندانش از برشت در سال 1967 ياد و نام او را دوباره در ذهن تماشاگر تآتر آمريكاي زنده كرد.

اجراي نمايشنامه‌ي مشهور آدمخواران The Cannibals در سال 1968 توسط كارگردانِ مطرح مارتين فريد Martin Fried در صحنه‌ي تآتر نيويورك, نقطه عطفي براي زندگي تآتري تابوري محسوب ميشود. اين موقعيت قبل از همه مديون مضمون نمايش و انعكاس رنج و دردي بود كه تابوري از دهه‌ي 40, آن را در قلب خويش پنهان ساخته بود. راز فاجعه‌ي قتل‌عام آشويتس!

اجراي نمايش آدمخواران در نيويورك, تابوري را به همراه "فريد" كارگردان نمايش در سال 1969 به برلين كشاند. آدمخواران اينبار در كشوري به روي صحنه ميرفت كه خود مسبب وقايع نمايش محسوب ميشد.

يكسال بعد (1971) مارتين فريد نمايش Pinkville (پينكويله) يكي ديگر از آثار تازه نوشته‌شده‌ي تابوري را در نيويورك به روي صحنه برد. شهرت اين نمايش به اروپا رسيد و تابوري را يكبار ديگر به آلمان دعوت كردند و قرار بر اين شد كه همين نمايش را به كارگرداني خويش اجرا كند. نمايش در يك كليسا اجرا ميشود و استقبال بسياري از وي گرديد. فعلا تابوري را با يك كمك هزينه تحصيلي از مركز حمايت آموزش خارجي‌ها (DAAD) براي دو سال در تآتر شهر برمن ماندگارش كرده‌اند.

حكايت زندگي و فعاليت هنري تابوري در آلمان خود داستاني شنيدني و جذاب است. به واقع در اين مدت شيوه كار و ماجراهاي پشت صحنه‌ي تابوري به ويژه آنجا كه اوج توانايي‌هاي كارگرداني و نويسندگي و رهبري گروه را در هم ميآميزد, ماجراهايي پيش مياورد كه خواندني و دلنشين‌اند. از سوي ديگر آنچه تابوري در مدت اقامتش در آلمان و سپس در اتريش به رشته تحرير در آورده, نيازمند بسي تامل و تعمق است كه در شماره بعدي كتاب‌نمايش دنبال ميكنيم.

ادامه دارد!

 

منابع:

1- Regie im Theater/Gerorge Tabori; Hrg. Gundula Ohngemach,

Fischer Taschenbuch Verlag, Frankfurt 1989.

اين نوشته بيش از همه متكي به اين كتاب و به ويژه به مقاله‌ي Stationen. Eine Kurz-Biographie بوده است. اما از منابع زير نيز سود جسته‌است.

2- Theater Lexikon, Systhema Verlag GmbH, Frankfurter 1998.

3- Harenberg Schauspielführer; Autoren, Dortmund 1997.

4) جورج تابوري در گفت‌‌وگويي با پيتر فون‌بكر؛ مترجم محمدعلي بهبودي, چيستا شماره 117/116 ص 566 -578 و 119/ 118, ص 722 -734 تهران.

| (نظر دهيد)

در مورد اين مطلب نظر دهيد

آرشيو